وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

همون داستان همیشگی

هاهاهاها خودمم هم خنده ام می گیره بس که این قصه تکراریه.

انگار باید هر چند ماهی هی تکرار بشه هی تکرار بشه. 

کلا همه چی تو زندگیم داره تکرار می شه

موندن ایران ازدواج دعوا قرار بی تابی قرار نتیجه ندادن باز زندگی خودمون اپلای مهاجرت المان پرتغال کانادا استرالیا نیوزیلند دانمارک کلاس زبان ایلتس تافل کلاس دانمارکی بعد. شرایط بد کاری یا گرونی. و نرخ ارز بعد دوباره همه چی از اول ازدواج ادم پیدا کردن قرار دعوا چت تا ساعتها تلفن های چند ساعته همه لحظات تفسیر حرفهای صد من یک غاز بی ارزش دوباره بی تابی بعد منفی بافی و عدم تفاهم دوباره به هم خوردن بعد حال به هم خوردن از همه چی. بعد باز دوباره زندگی خودمون باز دوباره همین اش و همین کاسه و می بینی 10 12 سال گذشته به همین مسخرگی.

این وسط فقط یه مشت اعصاب خوردی مونده یک مشت بی اعتمادی بی تفاوتی بیشتر و باز .... 

خوب الان کجای داستانیم الان همین الان....

خنده داره الان داره پروسه اشنایی طی می شه یعنی ساعتها حرف زدن تلفنی بعد ساعتها تر چت کردن ابزارش فرق کرده از یاهو مسنجر به وایبر از وایبر به لاین از لاین به واتس اپ از واتس اپ به تلگرام حالا از نوع چت تلگرامیه هاهاها

خوب الان ساعت 12 و نیم شبه و مثل قبل من باز خوابم نمی بره اون مشغول پروسه است کمی تپش قلب دارم که خیلی کمتره چون دیگه حداقل تو این همه سال شاید یه کم بدنم فهمیده که بی خودی غصه نخور قرار نیست اتفاق خاصی بیوفته. 

و اینکه فردا که می ره سر قرار من چی کار کنم حوصله ام سر نره

ولی بعد یک فکرهای دیگه می یاد...

اینکه اگر شد چی می شه واقعا اینده چی می شه اون با اون می ره من تنها چی کار خواهم کرد؟

بعد بی خوابی می زنه تو سرم تپش قلب و ... اعصابم خورد می شه



اعصابم خورد می شه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد