وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

درد دارم

 

 امید من به زندگیم امده ولی اگه اون بفهمه چیکار می کنه . خدایا چطور می تونم از شر این وضع خلاص بشم. من دیگه نمی خوام باهاش باشم. من دیگه خسته شدم ازش

خدایا چیکار کنم. چرا می خواد تا همیشه با هم باشیم. مگه بهش خوش می گذره ؟ چرا هیچ دوستی نداره چرا با هیچ کی دوست نمی شه چرا تمام تمرکزاتش رو منه . چرا اخلاقشه اینجوری ؟ چرا از ارتباط با ادمها می ترسه چرا دوست داره فقط با یک نفر باشه خون اونو بکنه تو شیشه

چرا اینقدر سریشه.

چرا چرا چرا

خدایا اخرش چی می شه ؟ خودکشی می کنه ؟ من خود کشی می کنم ؟ اون منو می کشه ؟ اون منو زخمی می کنه ؟ من اونو می کشم؟

اون می ره پی کارش من ولش نمی کنم؟

من می رم پی کارم اون ولم نمی کنه؟

امون می ره من هم می رم پشت سرمون را هم نگاه نمی کنیم . اون می ره من یه مدت اصرار می کنم ولی اون دیگه نمی یاد من قبوا می کنم ؟

من می رم اون اصرار می کنه من توجهی نمی کنم اون منو می کشه؟

من می رم اون اصرار می کنه من توجهی نمی کنم اون خودشو می کشه؟

من می رم اون اصرار می کنه من توجهی نمی کنم اون هم می ره؟

من می مونم اون پیشرفت می کنه موفق می شه کانادا می ره من می مونم ازدواج می کنم در جا می زنم تو علم ولی اون تنها می مونه ولی دانشمند می شه که از ادمها بدش می اید و از دوستی به خاطر وابستگیش می ترسه

نمایشگاه کتاب

 

امروز یک عامله از روزهای افتحاح نمایشگاه گذشته. نمایشگاهی که دوستنش دارم ولی هنز نرفتم. هنوز حوصله ندارم که برم .

دلم واقعه بهونه گیری می کنه داره مریض می شه .

تا حد افسرگی راهی ندارم. مگر افسردگی چیه ؟

ببین دوست خوب من که منی خواستی به من کمک کنی با من چه کردی؟

تو فقط فکر می کنی حق خودت این وسط تضعیف شده ؟ چون عاشق شدی چون احساستو که پشت دل سنگت پنهون کرده بودی نشون دادی و حالا زورت گرفته . ولی من چی می خوای مثل تو سنگ بشم . مثل تو افسرده و با همه دنیا بجنگم که چی ؟ من که بدی ای ندیدم من که با بودن با اونها انرژی می گرفتم.

چرا دوست داری من را در انحصار خودت در بیاری من که بارها بهت گفتم مثل پرنده ای که عاشق پروازش شدی بودم و اونو برای اینکه هر روز ببینیش تو قفس گذاشتی حالا چی می خوای می خوای باز هم بارت پرواز کنه تو اون قفس کوچیکی که تو براش ساختی؟

گلت را بهش نرسیدی داره پژمرده می شه .

من غلط کردم گفتم . خوبه

از اخلاقت بدم می اید مثل سنگ بودی بهتر بود نمی خوام منو دوست داشته باشی اگه دوست داشتن اینه از هر چی دوستی بیزارم.

می فهمی بیزار

چی کار کنم چرا خالی نمی شم و هر کار می کنم حسم منفیم تمام نمی شه .

کشتی منو الان یه مرده متحرکم.

من اگه ازدواج کنم چی ؟ اصلا اجازه دارم.

خدایا چرا خلاصمون نمی کنی از این وضع