وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

خوش گذشت

اره امدن بهم خوش بگذره

غافل از اینکه شیطان در انتظار امدن لحظه شماری می کرد.

امدم لحظه ای ارامش را جستجو کنم غافل از انکه ارامش سالها ست که بر من حرام گشته است

امدم لحظاتی بیاسام

ولی بی .. از اینکه سلب شده بودی حقی بر من که نمی بایست

دوستی را سالها از دل

از جان

از روح نثار کرده ام

افسوس از لحظه ای تجربه اش بر خود

چه غمها که نبرده ام

چه تهدید ها که جانم را نسوخته است

 و چه نیش ها و تمسخرهای که وجود را به سخره نبرده است

اری این منم

من مغرور

من شکست خورده و

اما من که هنوز ایستاده ام

 و هنوز ایتسادگی ای هست چرا که جانم باقی است

عطوفتی در دلم نشاندی بی انکه بپرسی ظرفیتش هم هست اری؟

حال من گنجایشش را داشتم ولی دیگرانی که به یغمایم برده اند چه ؟

خدای من این دل بیکرانه من را برای نثار به کدامین افریده ات خلق کرده ای که نوز در پیش این قدر بی تاب می روم.

و در این حین

چه دشنامها که نمی شوم و عذابها که نمی کشم و چه بلاها و فشارها و دردها و گناهانی...

خدای من

تحملم تا چند

این منم

اری من

من همیشه راضی پیشینت

کنون به درگاه لایزال تو می نالد

کنون شکوه گر عشقم

کنون بی تاب بی تابم

کنون من مانده ام تنها

خدایا

تو مرا برهان که سخت خسته ام و درگیر

یارای راه رفتن انچنانی ام نیست

عذرم بپذیر که من ...

نالانم ولی شاکر

 

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:44 ب.ظ http://akharinharfa.blogsky.com/

این دل بی‌کرانه را برای نثار به هیچ آفریده‌ای خلق نکرده...
این دل بی‌کرانه را شاید...
شاید برای عشق بی‌کرانه‌ای
به خودش
خلق کرده باشد...

اما٬ تنها شاید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد