آرامیس (ممول )
دل بی روح جنس آهنت را دوست دارم
خطـوط در هـم پیراهنت را دوست دارم
نـگاه بـا هـمـه بیگانه ات را دوست دارم
غـرور سرکش دیوانه ات را دوست دارم
تو هـمونی کـه دلـم عــمـری دنبـالش گــشــت
می دونم که بعد از این نـمیـشه از تو گــذشــت
چـون پـرنـده از قــفــس دل پـریـد و بـر نـگشت
کسی هرگز ندونست بی تو بر من چی گذشت
پس از تو رنگ گل ها هم فـریــب است
پس از تو روزگـــارم بـی فـــروغ است
که مـی گـویـد پـس از تو زنده هـسـتـم
دروغ است هر که می گوید دروغ است
تو هـمونی کـه دلـم عــمـری دنبـالش گــشــت
می دونم که بعد از این نـمیـشه از تو گــذشــت
چـون پـرنـده از قــفــس دل پـریـد و بـر نـگشت
کسی هرگز ندونست بی تو بر من چی گذشت
ای ســتـاره بـی تـو مـن تـاریـکم
شعر من از عـشـق تـو نام گرفت
این هـمـه غـم از تـو الـهام گرفت
وای چه کردم من چه بود تقصیرم
که چـنـیـن بـودبـعـد تـو تـقــدیـرم
تـو نخـواسـتی من و تو مـا باشیم
سر نوشت این بود که تنها باشیم
سلام
می شه بپرسم قضیه چیه ؟
من اینجا تووبلاگه شما چی کار می کنم