ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
خوب می شه گفت حدود بیست دقیقه ای هست رسیدم خونه و دیگه تا پایان تعطیلات نوروز چند ساعتی بیشتر نمونده.
از 28 ام دیگه سر کار نرفتم و مامان اینها از یکشنبه 27 ام شدند مهمان خونه کوچیک من.
ارزو 1فروردین رفت مالزی و با خاله تا چهارشنبه 8 ام تهران بودیم و 8 ام خاله رفت مشهد و من و مامان بابا رفتیم اصفهان.
در کل خیلی خوب شد که رفتم
واقعا میزبانی بهم خیلی فشار اورد و انگار سخت بهم گذشته بود و به نظر خودم میزبان خوبی نبودم.
ولی چقدر تو خونه مامان بابا عالیه. چقدر ادم احساس راحتی می کنه و چقدر نمی تونه مثل اونها خودش میزبانی کنه.
امیدوا م یاد بگیرم شاید من مهمون راحتی باشم البته
خوب دو روز هم این وسط 7 و 8 ام رفتم سر کار و خیلی خوب شد رفتم
در کل خوب بود و امیدوارم که سال خوبی باشه. باید امسال مهارت اموزی کنم و خودم رو توانمند کنم. برای من سال 96 هم سال خیلی خوبی بود و کتاب نوشتم و یک پست دیگه و ...
از خدا می خوام امسال بهتر از پارسال باشه و کمکم کنه تا خیر و برکت و سلامتی بیشتر در زندگی مون جاری بشه.
امیدوارم که سال شادی باشه و غمی توش نباشه. و حال بابابزرگ هم خوب بشه انشالله
پارسال اصلا سفر نرفتم باید خودم رو برای رفتن اماده کنم باید برم فکر می کنم شرایط خیلی اماده است و خانواده هم حالا شرایط پذیرشش رو دارن و حتی تشویق هم می کنند یک کم برای بابا شاید سخت باشه ولی طفلک مثل همیشه چیزی نمی گه و خیر ما رو می خواد.
حالا توکل بخدا
امیدوارم امسال در پست جدید منشا خیر و برکت برای همکاران بشم و کارهام تاثیر مثبت در زندگی ها بگذاره و خدا کمکم کنه این اتفاق بیوفته و نگذاره تصمیمات نادرستی بگیرم که بعدا پشیمونی و لعنت به همراه داشته باشه.
مرکز رشد هم احتمالا می دم بره
فردا 14 است و امیدوارم با انرژی برم سر کار و خوب امشب خوابیده باشم.
توکل بخدا
بای