ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
سلام
امروز تولد قران هست و خیلی خوشحالم که دورانی هستم که قرانی دارم.
دیروز عصر زینبم اومد دنبالم که زود بریم خونه و باهاش اومدم بیرون و با مطهره رفتم باغ کتاب هر چند 40 تومن اسنپم شد ولی خوشحالم که رفتم و خوش گذشت . بهم شام دعوت کرد از کیوسک ساندویچ دوبل برگر با سیب زمینی اضافی و بعد رفتیم نماز و اقتدا کردیم به اقایی که بلند نماز می خوند و خانمش هم بعد متوجه شدیم پشت سرمون داشت نماز می خوند.
تو راه که منو می رسوند با هم از شرایط ازدواج صحبت کردیم و بهم اپ BADOO رو معرفی کرد.
امروز صبح روز عید بود. بعد از نماز صبح از گوگل پلی نصبش کردم ازم عکس می خواست و گذاشتم همون عکس های همیشگی با حجابم. هنوز ثبت نامم کامل نشده بود کلی پیام و بازدید داشتم و یکیش محمد بود.
و محمد زیبارویی بود 39 ساله با چهره ای پر از ارامش انگار پرهام بود که مرد شده بود و با هم صحبت کردیم و یکساعت بعد تو واست اپ بودم و یکساعت بعدش تو تلگرام.
چقدر محمد با این اسم زیباش به من و خواسته هام نزدیک بود از همه نظر
کاری درسی خانوادگی صحبت تمایلات و چهره اش
و علاقه مندی هاش در پوشش و چهره من
در نماز و قران
و اون بود که گفت تو هدیه عید منی و دعای من
و من
خدایا نمی دونم چی می شه ولی تو به من هدیه داریش مگه نه؟
خدایا می دونی که توبه کردم و سراغ گناه نمی رم پس خودت خود خودت اگر می دونی خیرمون در این هست که با هم باشیم چنان همه مسیر رو هموار کن و حرکت رو سریع که زیر پرچم شرع تو به هم برسیم. و اگر نه این وسط شیطان هست که حکمرانی می کنه چنان کن که هرگز شرایط گناه اتفاق نیوفته و دیگه هیچی ادامه پیدا نکنه.
من تسلیم کامل تو ام و همه چی رو از به خودت سپردم و اونچه اراده کردی
دوستت دارم ای خدای مهربونم