ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
2 مرداد سوپرایزم کردن و برام جشن تولد گرفتن حتی اون از نروژ هماهنگ کرده بود کیک و بادکنک و گل خیلی خوب بود.
4 مرداد برام سر کار تولد گرفتن باز هم سوپرایز خیلی خوش گذشت
5 مرداد بهم پیام داد و تبریک گفت. دوستش داشتم و خیلی خوشحالم کرد.
7 مرداد موافقت جابه جایی اش به دفترم رو گرفتم .
15 مرداد جای دفتر حل شد. رفتم باغ کتاب خوش گذشت خدا بزرگه و حسش می کنم مهربونی اش رو
14 مرداد گزارش رو تحویل ندادم.
16 مرداد تولد علی رو نرفتم اصفهان. کاری هم نکردم از صبح خوابم همش اعصابم خورده و نمی دونم غم دارم یا خشم و عصبانیت یا افسردگی ولی حال ندارم. 1شنبه بایید تحویل بدم می تونم نه؟ اره خدا رو دارم فقط خدا.
دوستش دارم خدا رو می گم
و زینب .... نمی دونم
امیر منصور زیاد زنگ می زنه ولی حسی نیست.