وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

مرداد 99 چهل سالگی

2 مرداد سوپرایزم کردن و برام جشن تولد گرفتن حتی اون از نروژ هماهنگ کرده بود کیک و بادکنک و گل خیلی خوب بود.

4 مرداد برام سر کار تولد گرفتن باز هم سوپرایز خیلی خوش گذشت

5 مرداد بهم پیام داد و تبریک گفت. دوستش داشتم و خیلی خوشحالم کرد.

7 مرداد موافقت جابه جایی اش به دفترم رو گرفتم .

15 مرداد جای دفتر حل شد. رفتم باغ کتاب خوش گذشت خدا بزرگه و حسش می کنم مهربونی اش رو

14 مرداد گزارش رو تحویل ندادم.

16 مرداد تولد علی رو نرفتم اصفهان. کاری هم نکردم از صبح خوابم همش اعصابم خورده و نمی دونم غم دارم یا خشم و عصبانیت یا افسردگی ولی حال ندارم. 1شنبه بایید تحویل بدم می تونم نه؟ اره خدا رو دارم فقط خدا. 

دوستش دارم خدا رو می گم

و زینب .... نمی دونم

امیر منصور زیاد زنگ می زنه ولی حسی نیست.

4. امرداد97

امروز. روز تولدم بود

خداییش خیلی خوب بود . دیروز صبح پا شدم دکچرخه زدم بعد دوش.گرفتم اب گرم قطع بود انگار و اب سرد باعث شد حسابی حالم جا بیاد

همکارام سوپرایزم کردن و برام کیک خریدن. اقای طالبی بهم یک سکه فکر کنم ربع سکه هدیه داد و من موندم چطور اینو ازش قبول کنم

شب کلی بهم تبریک گفتن تقریبا خانواده همه تبریک گفتن. حتی عمه ها. شب ولی حالم گرفته بود. حال عجیبی داشتم در استانه 38 سالگی. اون خونه دوستش بود و از خونش برام فیلم فرستاد عالی بود چقدر مرتب. خوشحالم قلبم درد نگرفت که اونجاست روی تخت دو نفره اون و شبها تو بغل اون می خوابه و من ...

بی خیال نمی خوام بهش فکر کنم

به قول دکتر هولاکویی دارم روی کنترل لحظه به لحظه خوداگاهی کار می کنم. چه اهمیتی حتی اگر باهاش سکس داشته باشه. خوب قراره با هم زندگی کنند اون دیگه مال من نیست مال اونخ و من پذیرفتم اون شبی که از رشت می اومدم تهران.

پس راحت شدم و چقدر منطقی اونقدر که باعث شد هزار حرف نزده رو برام تعریف کنه. و اون هم از انفجار در بیاد و اروم بشه.

براش از صمیم قلب خوشحالم. خیلی خوشحال امیدوارم بالاخره خوشبختی رو احساس کنه.


صبح دیدم 700 تومن به حسابم واریز شده. کار خاله اشرف بود. اوه خدای من چقدررر زیادددد. خاله جونم چقدر شرمندم کرده بود.

امروز بهم زنگ زد بعد چت کردیم و کلی برای هم ارزو کردیم

تو لینکداین هم کلی کلی پیام داشتم چه پیامهای انرژی زایی.

برای خودم غذا سفارش دادم

مرکز هم سنگ تموم گذاشت و ده م به حسابم واریز کرد یا خدا چه عالی. تازه اون هم 3000 کرون بهم هدیه داد و گذاشت وقتی رفتم برام خرج کنه

تولد 38 سالگیم پر از پول و ثروت بود. و خداییش هرگز احساس تنهایی نکردم. حتی برای خودم رقصیدم. یه کم دور و برو مرتب کردم

فایل گوش دادم کلی اینستا تماشا کردم

و خلاصه خوش گذروندم

بستنی خوردم

ولی هموز دوچرخه نزدم. من بسیار خوشبختم و زیبا و خوش هیکل که همه عاشقم می شن

من شک ندارم تا اخر سال چندین پیشنهاد بهم می شه و .کیس های بسیار خوبی می یان سراغم و من ما می شم و عید دو نفره هستیم و با هم برای اینده برنامه می ریزیم و دیگه نگران هیچی. نخواهم بود. من مطمینم. اونقدر خدا کارش درسته و کیسی برام می فرسته که هرچی با خودم می گم باور نکنم که چنین انسان خوب و فهمیده خانوادا دار تحصیل کرده و ثروتمند و موفق و عاشقی برام فرستاده. که همه چیش تکمیله و منو می پرسته و خانواده اش هم .بیشتر عاشقم هستند و ما با هم دور دنیا رو می گردیم و در بهترین جاش ساکن می شیم.

اره شک ندارم این اتفاق برام می افته و تو مرکز و تا پایان سال بهم معرفی می شه.

شک ندارم مسیر خوشبختی چنان برام پهن می شه که مثل جت منو به اون می رسونه. من هاروارد ریاست جمهوری مردم محبوبیت خانواده خدمت نام نیک و احترام بسیار

سی و هشت سالگیم مبارک گلم

امروز یکی گفت تا می تونی ارزو کن که امروز روزشه

یکی برام 4ت4تا سمبل شانس فرستاد و ارزو کرد به سمتم رو کنه

یکی زیباترین ها رو برام ارزو کرد

و همه منو مهربون ترین گفتند . 

اره همه معتقدند من یک قلب طلایی دارم

کی قلب طلایی منو که ازاد شده تصاحب می کنخ برای خودش؟

اوه سی و هشت سالگی من

خوش اومدی