وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

امروز ۲ هفته گذشت

 

سلام

۲ هفته از وبلاگ مظلومم گذشت. ولی چه دو هفته ای بود انگار یک قرن هست که بر ما می گذرد.

حال جسمانی مناسبی ندارم. دیروز هنوز نرسیده رفتم دکتر و کلی دوا بهم داد و همشون نسبتا قوی هستند. دلم برای خودم سوخت چقدر فراموش شده بودم . بیچاره من .

دیروز یک دوست تماس گرفت و گقت : تو یک جواهری گرانقیمتی حواست باشه که دست کی می افتی . کلی خندیدم از این چوخان کلیشه ای.

دیروز به انتهای بیحوصله گی رسیده بودم . چقدر حوصله هیچ کس و نداشتم ولی با تمام این حرفها با اون کنار مدم. اگه بحث اون شب نبود من حالم بهتر بود ولی باعث شده تا باز بی حوصله و بی انگیزه بشم.

حالا تا بماند . امروز تولد دوستم . من دعوتش را رد کدم ولی امیدوارم که بهش خوش بگذره.

نفس کشیدن برام مشکل شده و با درد این کار و می کنم .خوی دیگه چی بگم. یه امپول دارم اگه بزنم شاید خوب بشم.

امیر بیچاره من دیروز ۱۰۰۰ بار زنگید ولی من بهش محل ندادم. دیگه حوصله یه ناز دیگه رو ندارم.

امیرم می دونم از این وبلاگ بی اطلاعی ولی من برای تو هم گاهی نوشتم.

خوب دیگه بای.

نمی دونم امید باید ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد