وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

دوشنبه

 

امروز رو ۱ ساعتی می شه شروع کردم. دیشب بع خاطر همون موضوعی که قبلا گفتم ناراحت بودم. دیشب سینما ماوراء فیلم نیا داشت حالا اسمش دقیق یادم نیست و لی چقدر زیبا بود و چقدر حرف داشت واسه گفتن. هر چی سعی کردم برای نقدش بیدار بمونم نتونستم . از نقد های دکتر بلخاری خیلی خوشم می اد .

امیدوارم که این فیلم به خاطرم بمونه.

جالب بود. دیشب مثل اب روی اتیش بودم نمی دونستم چی کار کنم تنها فکری که به نظرم رسید این بود که برم سراغ قران ترجمه طاهره صفار زاده که از نمایشگاه برای مامان گرفته بودم و خیلی ازش خوشم امده بود. بستمش تا فالی باهاش بگیرم گفتم هر چی امد هر ایه ای که ۷ داشت همون

خیلی جالب بود گفت  وخدا مومنان خود را که کارهای نیک انجام می دهند بسیار دوست می دارد و اعمال بد گذشته انها را می بخشاید یک چیزی تو همین مایه ها و خیلی امید وارم کرد مطمئن شدم خدا به خاطر کاری که از صمیم قلب انجام داده بودم من و دوست داره هر چند اون دلم را شکسته بود و خدا کارهای بد گذشته من و بخشیده . خدای مهربون و دست داشتنی من.

بعد ازش پرشیدم خداجون حالا چی کار کنم که از این شوریدگی در بیام امد : و نماز به پا دارید و انفاق کنیو و صدقه دهید. خ

ارومم کرد و خیلی برام جالب بود.

دوستت دارم خدا جونم.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد