وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

شراگیم

 

دل صاحبمرده

دور من را خط بکشید...آن شراگیمی که هر روز مثل باقالی وبلاگش رو آپدیت می کرد مرد...یعنی نه اینکه مرده باشد...ولی وبلاگ نویسی هم برای خودش یک دوره ای دارد...آدم که نمیتواند یک عمر وبلاگر بماند...میتواند؟ همین روزها اگر شال و کلاه کنم بروم جایی خواستگاری یک پدر سوخته ای و بابایش برگردد بگوید چه کار بلدی چه جواب بدهم...؟ بگویم وبلاگ مینویسم؟ بگویم وبلاگم روزی فلان قدر ویزیتور دارد؟ یا اینکه بگویم کتاب میخوانم؟ یعنی اگر بگویم دوره کامل آثار افلاطون رو خوانده ام به این کلفتی می گوید بیا دخترمان مال تو؟ نه...از این چیزها برای من یکی تنبان در نمی آید...زده ام توی کار ترجمه...یک کتاب گرفتم دارم ترجمه ش می کنم...مگه من چه چیزم از امثال دریا بندری، یا اون یکی دیهیمی کمتر است؟ بگذار لااقل بگویند فلانی مترجم است...کاری ندارد...خدا پدر کسی که بیبیلون رو آفرید بیامرزد...کتاب راجع به سایکلوتوریسم است...در نمایشگاه گیرش آوردم...شاهکاریست برای خودش...از سیر تا پیاز مسافرت با دوچرخه در آن است...تو را به خدا اگر ترجمه اش را تمام کردم و یک ناشر هم پیدا شد که چاپش کند آن را بخرید و به دوستانتان هم معرفی کنید...هزار نسخه هم بفروشد برای من کافیست...نشود مثل این سایت که بیست روز است طراحی اش کرده ام و دارد همینجور خاک میخورد و تا به حال نه برای من نانی داشته و نه برای صاحب سایت آبی...! موقعی که صحبتهای مقدماتی را با شرکت ایران جی.پی.اس برای طراحی و اجرای سایتشان می کردم قرار شد اگر کسی از طریق سایت یکی از انواع مدلهای جی.پی.اس معرفی شده را پسندید و خرید به ازای هر دستگاه یک درصدی به من بدهند بابت حق الزحمه طراحی سایت...ببینید چه می گویم...هی الکی نیایید ایمیل بزنید که شراگیم دوستت داریم و قربانت بگردیم...اگر راست می گویید جای این کارها بروید برای این سایت کمی تبلیغ کنید که ویزیتورهایش به صد تا و دویست تا بلکه برسد و چهار تا جی.پی.اس بفروشند به خلق الله و دو زار گیر من بیاید...!
به این کار می گویند استفاده ی ابزاری از وبلاگ...آقا وبلاگ خودم است اختیارش را دارم...اصلا همین فردا لوگوی ایران جی.پی.اس را هم می گذارم این بغل جای آن تخته سیاه کذایی...
گفتم تخته سیاه...! ببینید چقدر ماه شده...جان من ابتکار خوبی نیست...؟ خیلی چیزها میشود رویش نوشت...از این سخن های قلمبه سلمبه که هرکس اول بسم الله آمد اینجا بخواند و در دل به فرهیختگی صاحب وبلاگ آفرین بگوید...شاید هم نوشته های عاشقانه که دل دخترها قنج بزند برای صاحب وبلاگ...کپی رایتش مال خودم است...پس فردا نروید همه یکی یک تخته سیاه بگذارید توی وبلاگتان و این کار را هم جوادش کنید...! جنبه داشته باشید...
چه می گفتم؟ هان...صحبت خواستگاری بود...بالاخره به قول معروف شتریست که دیر و یا زود در خانه ی هر کسی میخوابد...اه...ولش کنید...حوصله ندارم...یکی دو ماهیست بد جور خاله زنک شده ام...هر دختری را می بینم و کمی ازش خوشم می آید خودم را توی لباس دامادی می بینم...حالم از خودم به هم میخورد...پر رو هم هستم...دست روی هر کسی می گذارم فکر می کنم طرف باید ذوق مرگ شود و روی هوا بله را بگوید...جالب است نه...؟ سواد درست و حسابی که ندارم...خانه که ندارم...ماشین که ندارم...حتی یک موبایل زپرتی هم ندارم...حقوقم هم که کفاف ریمل و ماتیک و رنگ موی طرف را نمی دهد...هیکل و اندام هم که قربانش بروم...ای بابا...کار خوب را مادرم کرده است...این روزها صرف با عروس فرنگی ست...نه زبانشان دراز است و نه خرج و مخارجشان زیاد...یکی برای من نشان کرده مثل پنجه ی آفتاب...اسمش کاترین است...هم فال است و هم تماشا...به دختره گفته اند فلانی (یعنی من) نویسنده است...مادرم حتی اضافه کرده که فیلسوف است...به خدا اگر می گفتند فلانی دکترای برق دارد از دانشگاه شریف اینقدر دختره را هوایی نمی کرد...نمی دانستم فیلسوف شدن انقدر آسان است...به هر حال برای او چه فرقی می کند...قرار است اگر توافق کنند بیاید دوبی هم را ببینیم و چند تا آی لاو یو به تنگش ببندم و با یک ویزای نامزدی بروم ینگه ی دنیا این سی چهل سال باقی مانده را بگذرانم..................این دل صاحب مرده اگر بگذارد!
بعد التحریر:
الان داشتم فکر می کردم که این مادر ما که آخر خوش سلیقه است...در سورپرایز کردن من هم که ید طولایی دارد...نکند یک وقت این کاترینی که می گوید آن کاترین زتا جونز معروف باشد!
دعای بعدالتحریر:
خدایا... ما که در زندگی از هیچ کجایمان شانس نیاورده ایم...خودت می دانی که من چقدر به این خانوم ارادت دارم و می دانی که فیلم "برگشت ناپذیر" ش را تا به حال صد بار دیده ام و هر بار پاک از خود بیخود شده ام...بیا و همین یکبار به حق این شب عزیز یک حال اساسی به ما بده...! آمین .

http://www.sharagim.net/
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد