وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

20 خرداد

اره 20 خرداد بهم حکم دادم برای مدیریت اونم پژوهش

ولی حسی ندارم

ناراحتم نمی دونم چرا 

غم دارم خیلی

دلم براش تنگه و می دونم ندارمش

تو چشام نگاه کرد گفت نمی خوام فیلم بازی کنم

دوستش دارم

دوستش دارم

دوستش دارم

اخرین جمعه 98. تولد پ.ف نازنینم

امروز 23 اسفند بود

اخرین جمعه سال 98 با همه فراز و فرودهاش

کلا امسال سال عجیبی بود.

از اولش با سیل تو فارش و گنبد و خوزستان شروع شد و بعد زلزله ملخ گرد و غبار 

سقوط هواپیما با موشک خودمون

ترور سردارمون سلیمانی

تغییرات مدیریتی از جمله خودم

مریضی مامان. و عملش

مریضی سخت بابا

مریضی مامان لیلا

فوت سه تا از همکارامون خانم امینی، موسی و بنده خدا اقای وحدانی.

انتخابات مجلس و اینکه رای بدیم یا ندیم 

افزایش سه برابری قیمت بنزین و مسایل ابان ماه و حقیقتی که نمی دونیم چی بود

پروژه های مختلفی که درگیرش شدم

مقالات و یادگیری ها

و اما خودم و اون و همه کیسهایی که اومدن و رفتن 

و عاشقی من 

و خدا 

و چله  زیارت عاشورا 

و شهدا و بانوی مکرم اسلام حضرت زینب کبری

و زینب من 

و لیلا 

و احسان

و امروز تولد پرنانو بازی های ادرینان

حزر امام جواد (ع) و امام علی علیه سلام

و کرونا و دورکاری

ایا بحرانی در پیش است؟