وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

دوباره سلام

به نام خدا

بعد از روزها سکوت

امروز دوباره می نویسم بعد ازروزهاسکوت

دوباره خواهم گفت.

دلم گرفته دوباره بعد از روزها سکوت

هیچ کس راضی نیست و همه می نالند

از همه چیو همه کس هیچ چیز رضایتی را به همراه نمی اورد.

همه می خواهند بروند

همه در حال فرارند. هیچ کس اینجا خندان نیست.

قیافه های در هم و ابروهای گره خورده و چهره های در هم کشیده.

هیچ کس اینجا کاری نیست ، کاری نمی کند پول می گیرد ولی راضی نیست

می رود پس و فرار می کند با شوق .

تلفن ها بر روی میز زنگ نمی زنند ولی شماره ها گرفته می شود.

 و  او ...

دلم دوباره گرفت واو با او

امروز دو اوست که دلتنگم می کند دو او که دلم با دیدنشان تاب می گیرد . تب می کند و او نه انها.

او  و او ان سو با هم و من و من این سو تنها با ادمهای ناراضی  مسکوت

انور پنجره هایش نور بیشتری دارد. هوا بهتر است تنفس راحت تر

این سو هوا گرفته گرم نسبر تنگ

امر.ز را بی انها خوش شرو کردم ولی او رفت پیش او  و دوباره من تنها

 و دوباره من مسکوت.

دوباره سکوت می کنم امروز

بعد از روزها سکوت.

گریه نمی کنم دیگر، زار نمیزنم دیگر،

دیگر هیچ چیز برایم مهم نیست .

من تنهایم تنها

این واقعیتی است .

 وقتی که موهای صورتم سر به در می اورند من افسرده می شوم.

امروز هم افسردگی من همین است.

دلم زیادی خوش است می نالم.

غیرتی ام. نه دروغ می گویم. امیتی ندارد.هیچ چیز

من واقعیت را پذیرفته ام. می دانید تنهایم

هه چه خوب.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد