وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

خسته ام و دلگیر

خیلی بی جونم. نا ندارم اصلا

علتش هم اینه با یک دیوار طرفم که می دونم دیوار نیست.

انرژی ام یکطرفه می ره انگار وارد یک سیاه چاله می شه. می کشه ازم هر چی انرژی دارم. تمومم می کنه

دوست دارم بشینم های های گریه کنم. از 3 روز منتظرم ببینمش

ولی نشدددد. دیدمش 1 دقیقه شاید کمتر شاید بیشتر نمیدونم

خالی شدم از انرژی 

نمی تونستم نفس بکشم

فضا برام سنگین بود

رفتم

سخت بود.

فقط به خاطر دیدنش رفته بودم که ندیدم.

هنوز دلم پر از اهه و اشک

می خوام بخوابم

گردنم درد می کنه

بهتره برم

همه ترانه ها رو انفالو کردم

خودشم بلاک کردم هر چند فرق زیادی نمی کنه. خودم رو باید بلاک کنم فقط

پیام داد عذرخواهی کرد. یعنی فهمید؟ 

نه دنیاهامون از هم خیلی فاصله داره خیلی دوریم.

دوستم نداره اصلا

هفته دوم تیر

سلام 

امروز یکشنبه است. دومین یکشنبه از دومین هفته تیر 98

دیروز تعطیل بود و امروز بعد از 3 روز تعطیلی دارم می رم سر کار

دل تو دلم نیست. برای دیدنش لحظه شماری کردن چه حالی داره.

چقدر درد اینکه ندونی اونی که دوستش داری چه احساسی بهت داره جالبه.

مدام بالا و پایین می کندت

اصلا یه قسمت بزرگ عاشقی همین ناز کردن معشوقه

معشوق !

چه کلمه جالبی

معشوق من چقدر احساس می کنه تو قلب من چه خبره؟

چقدر باور داره حرفهامو؟

چقدر از این گوش می شنوه از اون گوش می ده بیرون؟


تقریبا هر روز صبح چند ساعتی ذهنم درگیرشه. پر از سوالات مختلف

تو ایام هفته معمولا ساعت 7 و نیم پیام می ده. ویبره هر پیامکش قلبم رو می لرزونه. وقتی پیام می ده تو پارادوکس شوق و اشتیاق انلاین شدنش از یک طرف و تحمل و طاقت اینکه وسط حس و حالش پارازیت نشم گیر می کنم. چه حس قشنگیه اونوقت لرزش این قلب

واقعا دوست داذم بدونم اونم تو این فضا هست؟ یا اصلا کیلومتر ها فاصله داره. اصلا حس نمی کنه و اگرم بهش بگم صرفا بابت برای اینکه من سبک بشم می گه بگو ولی تاثیری روش نداره اصلا.

نمی دونم

یه حس قشنگی بود اگر دوطرفه بود

اون جریانی که چند هفته پیش گوشی اش رو جا گذاشت به نطرم پر از یادگیری بود.

همون حرف خودت که بهش زدی. تو اون جریان ادم حسابت نکرده بود.

قطعا خیلی با هم فرق داریم

به نظر من یکی از شاخص ها میزان توجه اش به گوشی اش هست. وقتی. می بینی ساعتها ازش خبری نیست وقتی که می تونه باشه و یادش می ره اصلا گوشی اش رو چک کنه یعنی اولویت چندانی نداری.

حالا بگذریم

چه اهمیتی داره اولویت داشتن یا نداشتن اون

مهم اینه که من دوستش دارم و اون انتخاب من بوده و اینکه خدا رو شکر می گذاره محبت و دوست داشتن و احساسم رو بهش ابراز کنم. می تونست هزار حالت دیگه اتفاق بیوفته

می تونست محکم واسته و بگه نه چه معنی می ده

ولی همیشه جواب داد که نه تو راحت باش و ابراز کن. ولی هیچ وقت نگفت منم ابراز می کنم

نفوذ به حریم خصوص ی اش وحشتناکه و دو بار بهم اخطار داده صراحتا. برایذهمین اصلا دوست ندارم خودم اقدامی کنم. باید اونقدر صبر کنم خودش بهم اعتماد کنه.

منم الان یکی هستم مثل خیلی از دوستای دیگه اش که به همشون می گه صمیمی. فکر کن مثلا لع، می گه دوست صمیمی منه 9 سال با هم داریم کار می کنیم.