وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

سه شنبه

 

سلام

یکهفته گذشت. چه هفته وحشتناکی بود . تنها چیزی که این روزها به من امید می ده حافظ . واقعا هر چی که بهش رجوع می کنم می گه مسیرت درسته ثابت قدم باش و تلاش کن و توکل.

 

امروز زود پاشدم یعنی اصلا دیشب خوابم نبرد. این بود که امدم سر اینترنت مثل همیشه ولی پسوردم کار نمی کرد .

یک کم حالم گرفته شد ولی خوب مساله ای نیست . دوباره به استادم میل می زنم .

فعلا برم

بای

در حالت دیوانگی و بی تحملی به سر می برم

ازش خبری ندارم اون نامرد هم از من خبری نمی گیره دوباره سرماخوردگی به سراغم امده از دست خودم کلافه ام کلافه .

اه چیکار کنم . کاش هیچوقت ندیده بودمت. لعنتی

بودنت یه جور عذابه ندیدنت یه جور همه چی دارن مثل خوره منو می خورن.

کتاب دکتر یه طرف کنفرانس یه طرف سمینار یه طرف پایان نامه یه طرف زبانم یه طرف وای دارم له می شم له و اون که خودش به اندازه همه هست.

خدایا چقدر دلم گرفته